خاطرات مردي از جنس بدر12

تعداد بازديد :  
تاريخ : برچسب:,

 

حميد رفت

در عمليات خيبر دشمن زخم خورده با آتش تهيه بسيار شديدي كه مي توان گفت در يك لحظه به چهار هزار توپ و خمپاره مي رسيد به پل و اطراف آن شليك مي كرد كه ناگهان خمپاره به حميد اصابت كرد و در همان لحظه پيكرش قطعه قطعه شد. بچه ها همه غمگين و افسرده شدند و به پيكر پاك و مطهر و سرد شده ي فرمانده ي شهيدشان كه روي پل به آرامي خفته بود چشم دوخته بودند. هيچ كس عكس العملي از خود نشان نمي داد. حميد كه در جزيره حماسه ها آفريد و بايد گفت او و يارانش براي ايثار آفريده شده بودند و براي فداكاري مي زيستند، به لقاء الله پيوست.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:
ارسال توسط مهدی رضائی